زندگی یک پسر متفاوت!

خاطرات و تجربیات زندگی من...

زندگی یک پسر متفاوت!

خاطرات و تجربیات زندگی من...

محمد هستم، متولد اسفند 68. می خوام از تجربیات زندگیم بنویسم.... البته نظرات من خاصه! و دلیل نمیشه که درست باشه. نظر خودمه و شما می تونید با قدرت تفکرتون درست و یا اشتباه بودنش و بسنجید! ولی احساس من میگه می تونه به خیلی ها کمک کنه تو زندگی. اسم متفاوتم واسه این تو این عنوان آوردم که همه ما با هم متفاوت هستیم... دلیل بر برتری نداره.
ممنونم که پای حرفام می شینید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

پایان شرمندگی ها...!

شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۴۳ ب.ظ

نمی دونم...

ولی احساس می کنم روزی که پدر و مادرم فوت کنن میون اون همه حس ناراحتی و غم یه حس خوشحالی هم بهم دست بده...  چرا؟!

چون این روزا خیلی خجالت می کشم ازشون که چرا من اون پسری که اونا دوست دارن نیستم! و این خوب بودن برام خیلی سخته، چیزی که اونا بهش میگن خوب!

و شاید... رفتن اون ها پایان شرمندگی من و چشم در چشم شدنم با اونا باشه! راحت می شن از دستم.

شاید به ذهنتون بیاد چرا نگم خودم بمیرم! که اونا از دستم راحت شن... واسه این که نمی خوام با نبود خودم باز یه زجر از دست دادن فرزند و بهشون بدم و حتی فکرش و کنم!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۲۱
محمد گمنام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی