پایان شرمندگی ها...!
شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۴۳ ب.ظ
نمی دونم...
ولی احساس می کنم روزی که پدر و مادرم فوت کنن میون اون همه حس ناراحتی و غم یه حس خوشحالی هم بهم دست بده... چرا؟!
چون این روزا خیلی خجالت می کشم ازشون که چرا من اون پسری که اونا دوست دارن نیستم! و این خوب بودن برام خیلی سخته، چیزی که اونا بهش میگن خوب!
و شاید... رفتن اون ها پایان شرمندگی من و چشم در چشم شدنم با اونا باشه! راحت می شن از دستم.
شاید به ذهنتون بیاد چرا نگم خودم بمیرم! که اونا از دستم راحت شن... واسه این که نمی خوام با نبود خودم باز یه زجر از دست دادن فرزند و بهشون بدم و حتی فکرش و کنم!
۹۲/۱۰/۲۱